گرچه درحبس ام، با چشمان تو
درکنارت سوختم از بی کسی
آه وناله روز وشب درکار من
مانده پادر آبله، تا به فریادم رسی
شوخ وچرکین زخم های درد ما
کوه انگارم ولی دردت ، خَسی
سایه در سایه غباروگرد وباد
آب کردی، کوه آهن ،گرچه فولاد ومسی
شادباش عُزلت ویا حق ویاالله تو
جمعه ها بگذشت ونآمد دادرسی
کلمات کلیدی: